ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدائی
نروم جز بهمان ره که توام راهنمائی
بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی بری از چون و چرائی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزائی
نتوان وصف تو گفتن که تو در وهم نگنجی
نتوان شبه تو جستن که تو در فهم نیائی
لب و دندان سنائی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهائی
همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری همه جودی و سخائی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو برازنده ی فضلی تو سزاوار ثنائی
|